در کشور ما چارچوب هایی که برای معرفی اشخاص به کار گرفته می شود، مثل کش به راحتی فراخ و تنگ می شود. در این جا چارچوب ها، القاب و اوصاف با گشاده دستی و یا با خست مصرف می شوند. بنابراین وقتی می خواهیم کسی مثل فرشید مثقالی را معرفی کنیم که هنرمندی است به تمام معنی و با ذهنی شفاف و زنده و توانا در ساختن آثاری ماندنی، مجبوریم از همان کلماتی استفاده کنیم که بار معنایی آن ها بازتاب واقعی خود را متعارف از دست داده اند و باید کلی توضیح داد که به چه دلیل این اوصاف تعاریف نیست و واقعیتی است مسلم، و «آفتاب آمد دلیل آفتاب»
د لیل آفتاب کارهای متنوع فرشید مثقالی با آن که اکثرا برای مصرف و سفارش ساخته شده اند آن است که در آن ها کمتر نقص و افتی دیده می شود و در هر زمینه ای که فرشید دست به کار می شود، جستجوی حرفه ای تازه را آغاز می کند و چشم انداز جدیدی را مطرح می کند، و از این بابت است که نام او اهمیت ویژه ای دارد و امضای فرشید مثقالی به مثابه اتفاقی است هنرمندانه و این امر را همه باور دارند. بنابراین معرفی او به عنوان هنرمند؛ واقعیتی است مسلم و نه تعارفی فریبنده گرافیک معاصر ایران به فرشید جای بی برو و برگرد محکمی دارد. سینمای انیمیشن ایران بدون فیلم های فرشید کامل نیست. نقاشی ها و مجسمه های فرشید به عین طراحی ها و تصویرسازی های اوست. همان طور خوش دید، با همان زیبایی های تکنیکی، با همان روحیه زلال هنرمندانه که شفافیت کودکی، استحکام پختگی، قدرت جسارت، نیروی چشمگیر جهش، تعادل کامل ترکیب و سبکی پرواز و عروج و حضور سیال آزادی در آن دیده می شود. وقتی در کار کسی چنین خواصی وجود داشته باشد، نمی توان اعتراف نکرد که او هنرمندی است مسلم، نمی توان با بحر طویلی از تعارفات و چرب زبانی های روزمره فریب کاری کرد.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
فرشید مثقالی خیلی زود توانایی ورود به میدان حرفه ای ها را پیدا کرد. دانشجوی دانشکده هنرهای زیبای تهران بود که اولین تمرینات حرفه ای گرافیک را در روابط عمومی سازمان برنامه به صورت نیمه وقت در سال ۱۳۴۳ آغاز کرد. در سال ۱۳۴۴ به جمع گروه آژانس تبلیغاتی پاته و مجله ستاره سینما آمد. این گروه عبارت بودند از: ایرج نبوی، پرویز دوائی، هوشنگ بهارلو، بهرام ری پور، بیژن خرسند و من. او از همان سال شروع به تصویرسازی برای مجله نگین به سر دبیری محمود عنایت کرد.
در سال ۴۵ چند بروشور برای سازمان جلب سیاحان ساخت. در سال ۴۶ با مجله پیک که در موسسه فرانکلین منتشر می شد همکاری کرد. در سال ۴۷ اولین کتاب های کودکانش را برای کانون پرورش فکری کودکان در موسسه نگاره به سفارش فیروز شیروانلو مصور کرد. در سال ۴۸ او، علی اصغر معصومی و من آتلیه گرافیک چهل و دو را در خیابان ثریای آن زمان بر پا کردیم. در سال ۴۹ جزء چند نفری بود که به فیروز شیوانلو برای ایجاد مرکز سینمایی کانون ملحق شد، و اولین فیلم انیمیشن خود را طراحی و کارگردانی کرد.
در چنین مدت کوتاهی، طراح حرفه ای قابل و صاحب نامی شده بود و از آن پس به مراکز و جشنواره های جهانی حرفه ی راه یافت و انبوهی از جوایز و امتیازات را به دست آورد، و بدین ترتیب نه تنها در ایران بلکه در خارج از ایران نیز هنرمندی شناخته شده و مورد تقدیر و احترام گردید.
فرشید از نزدیک نیز انسانی است با خصایل هنرمندانه و آدمی است بسیار بسیار ساده، با رفتاری ساده، آن قدر ساده که گاه نمی تواند به سادگی ارتباط برقرار کند و به سادگی مقصودش را بیان کند. او آدم بسیار ساکتی است که به ظاهر تو دار جلوه می کند. او مثل اکثر هنرمندان برخلاف ظاهر، در ذهن و فکر و دیدش غوغا می کند. آثارش نمایشگر چنین غوغایی است. کارهای فرشید مثقالی چه در تصویرسازی و چه در سایر آثارش چون فیلم ها، پوسترها، روی جلدها، صفحه آرایی ها، طراحی های بسته بندی و حتی چند تجربه ای که در طراحی صحنه و عنوان بندی های سینمایی کرده است، همه با دید و شیوه نقاشانه ساخته شده اند. او فقط با چنین زبانی، زبان خالص تصویری فکر می کند، حرف می زند، حس می کند و ارتباط برقرار می کند. در زبان او مفاهیم ادبی بندرت نمایان است. او از کسانی است که با آثارش توانسته است در گسترش و غنی کردن زبان خالص تصویری معاصر ایران قدم بر دارد. به همین دلیل با این که شیوه بیان او برای اهل فن غنیمت و اتفاق مهمی است، اما برای کسانی دیگر که زبان و بیان تصویری را نمی شناسند و نمی دانند، نامفهوم و غریبه است و نسبت به کارهایش واکنش غریبانه دارند. لحن او را در تصاویر و نیز کتاب های کودکان نمی پسندند و می کوشند طبق روال و اخلاق و رفتار جامعه بر غرائب کار تکیه کنند تا لطائف و زیبایی های آن.
اما فرم های فرشید مملو از دگرگونی های بسیار آزاد و رها و خود جوشند. فرشید وقتی قلم به دست می گیرد، انگار قلم است که او را بی اختیار به دنبال خود به همه جا می کشاند اما اصل قضیه آن است که ذهن او همگامی شگفت انگیزی با خلاقیت دارد. خلاقیت از یک نقطه آغاز می شود و راه کلاف پیچ گونه ای را با سهل و سادگی می پیماید و وقتی اثر به وجود می آید، هنرمند از فضا و رویا بیرون می آید و دوباره انسانی جسمانی و عقلانی می شود. گاه هاج و واج می ماند که چگونه و با چه تردستی توانسته است چنان مسیر ناشناخته ای را طی کند. اما هنرمند با ناخودآگاهش همیشه کار نمی کند. او بعدا محصول ناخودآگاهی هایش را راحت و توانا حک و اصلاح می کند، برجسته تر و یا خاموش تر می کند. جاها را دقیق تر و موجزتر تنظیم می کند و این شیوه تمام کردن کار خلاقه است. کار کودکانه شروع می شود اما کودکانه تمام نمی شود. انگار کودکی فی البداهه بازی با نقاشی را شروع می کند. تا این مرحله فرشید با کودکیش همراه است اما بعد فرشید پخته امروزی، در همان حال و هوا جلو می رود و به بیان صاف و زلالی می رسد که حال و هوای عارفانه تصویری دارد. نوعی عروج به شفافیت را انجام می دهد و از پس این شیوه سیر و سلوک است که او را هنرمندی تمام و کمال کرده است.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
فرشید مثقالی بقیه زندگیش را هم با همین روحیه می گذراند. او عاشق کشف کردن است، عاشق جستجو است. هر چیزی را تا ته ریزه کاری هایش دنبال می کند. مثل یک چاپچی به تمام جزییات ماشین چاپ وارد می شود. مثل یک فیلمبردار به تمام سوراخ های دوربین سر می کشد، و با پیچ و مهره های دوربین ور می رود. دوست دارد مبلمان خانه اش را خودش طراحی کند. خودش تعمیر کند. هر چند که طرح های او برای دیگری راحت و جا افتاده نباشد. اما او با اشیای خانه اش روابطی صمیمانه گاه عاشقانه دارد. از همین کنجکاوی ها برای ساب و صیقل دادن ذهن جستجوگرش استفاده می کند. وقتی به کارهای فرشید با دقت نگاه می کنیم، می بینیم که فوت و فن ها چگونه در لا به لای کارهایش دست آموز و رام شده اند و در ساختن اثر به طرز مطبوعی شرکت کرده اند. بررسی کارهایش، بررسی ارزشمندی است از دورانی ارزنده حضوری زنده در گرافیک و تصویرسازی معاصر ایران. مروری است آموزنده، نمایشگر دورانی از نمایش عشق و عطشی خیره کننده و تماشاگر را وا می دارد تا به تلاش های هنرمندی مسلم، با احترام سلام کند. این اوصاف تعاریف نیست، حقیقت است.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
–
کتاب حرفهای تجربه / مجموعه مقالات مرتضی ممیز از ۱۳۴۵ تا ۱۳۸۲
انتشارات دید / ۱۳۸۲