“او مرتضی ممیز بود”
برایِ پدرِ گرافیکِ ایران
به مناسبتِ چهارم شهریور، سالگردِ تولدِ زنده یاد مرتضی ممیز
ایران در خردادِ هفتاد و شش، دو رئیس جمهور داشت. یکی در پایانِ روزهایِ مسئولیت و دیگری در انتظارِ حکمِ تنفیذ.
آسمانِ ایران رنگِ دیگری داشت.
انگار همین دیروز بود!
هیئت مدیره یِ خانه یِ سینما در تصمیمی برق آسا، برگزاریِ اولین جشنِ سینمایِ ایران را تصویب کرده بود.
جشنی در قواره یِ سینمایِ ملی ایران. جشنی با حضورِ دو رئیسِ جمهور، جشنی رقابتی که جوایزِ آن توسطِ سینماگران، داوری و اهداء شود، جشنی که در آن، سینماگران میزبان و مسئولان، میهمان باشند.
در آن روزهایِ اوج و موج، مسئولیتِ برگزاریِ اولین جشنِ سینمایِ ایران بر عهدهٔ مدیر عاملِ خانهٔ سینما قرار گرفت.
زمان بسیار کم بود.
در آن روزها نه از تلفنِ همراه خبری بود، نه از اینترنت و نه حتا از بودجه! برایِ پرداختِ هزینه یِ قبضِ آب و برق ِ خانه یِ سینماگران! خانه یِ سینما در تحریم بود.
…
در آن تنگنایِ بیم و التهاب و امید، در خلوتِ نیمه شبی در ساختمانِ شماره بیست و نه خیابانِ سمنان، چشمانم به صفحهٔ سربرگِ خانهٔ سینما خیره ماند. صفحه یِ سفید چیزی کم داشت! این سوال تا صبح، خواب را از سرم ربود:… مگر ممکن است تشکیلاتی صنفی، بیآرم و نشانه، اعتبار سینمای ایران را نمایندگی و جشنِ بزرگِ سینما را برگزار کند؟
…
او را در طولِ سالهایِ پس از انقلاب، چهار بار ملاقات کردم. یک بار در دورانِ جنگ در دفترِ کارش، به بهانه یِ منتشر شدن دوره یِ پنج جلدی کتابِ عکسهای جنگ که او طراحی جلد و صفحههای آن را انجام داده بود. دو بار و در دو دوره یِ پیاپی در بینال ِ نقاشیِ کتابِ کودکان، که او داور بود و من میهمان و یک بار در دفترِ انتشارات ِ دوستی مشترک، به صرف ناهار و گفتگو.
او بنیانگذارِ رشتهٔ گرافیک در دانشگاه، طراح و گرافیست کتاب، مجلات، پوستر، تاتر و سینما، مولف و مدرس دانشگاه، موسس و رئیسِ انجمن گرافیک ایران و برنده یِ دهها جایزه از مجامعِ داخلی و خارجی بود.
آرمها و نشانههای شهرداری تهران، شهرداری اصفهان، شرکت سایپا، موسسهٔ استاندارد، دانشگاه علوم پزشکی، سازمان چای کشور، شرکت فولاد، انجمن معماران و شهرسازان، سازمان آتش نشانی کشور، شرکت ایران خودرو و دهها نمونهٔ دیگر، نشانهها و یادگارهای کسی ست که سُلوکَش، اخلاق و مهربانی و سُکوتش سـرشـار از ناگفتهها بود.
او با دو چشمِ نـافـذ، در قابِ آن چهره اساطیری، تجربه، شعر و شعور را با سکوت درآمیخته بود.
انگار نه انگار، اثرِ سرِ انگشتانِ او بر جای جایِ زندگیِ همه یِ ایرانیان نقش بسته بود.
او مرتضی ممیز بود.
…
از پیشنهادِ نامِ مرتضی ممیز برای طراحی آرم و نشانهٔ خانهٔ سینما تا آماده شدن آن، دو سه روز بیشتر طول نکشید.
وقتی پوشه یِ طرح و ماکتِ نشانه یِ خانهٔ سینما در جمعِ هیئت مدیره گشوده شد، خانه یِ سینما رنگِ دیگری گرفت.
ترکیبِ روحِ معماری ایرانی، هنرِ مدرنِ سینما و نامِ خانه یِ سینما، در فرمی بغایت ساده و در اوجِ تابندگی، به چشمانِ دوستدارانِ سینمایِ نجیبِ ایران پرتو افکنده بود.
انگار همین دیروز بود!
نام و یادش گرامی باد
–
منبع – خبرگزاری ایلنا / ۱۳۹۱