●او مقصر است
شاید برای گفتن از مرتضی ممیز و تصویرسازی بتوان با بسیاری گفت وگو کرد و شاید بهترین گزینه هم برای این صحبت محمدعلی بنی اسدی باشد که در پایان نامه کارشناسی ارشد خود بخشی را به بررسی آثار مرتضی ممیز اختصاص داده است. بنی اسدی را بیشتر به تصویرسازی می شناسیم ولی تاکید دارد که باید به او نقاش بگوییم. او در بحث و گفت وگو در مورد ممیز حساسیت عجیبی به خرج می دهد که شکل وسواس به خود گرفته است. اصرار دارد که ممیز همه هنر را تجربه کرد و گرافیست ماند ولی تاکید هم دارد که آنچه از ممیز باقی مانده تصویرساز خوبی است. با علاقه در مورد ممیز و کارهایش صحبت می کند، البته بسیاری این را خاصیت دوری و از دست دادن می دانند ولی بنی اسدی در مورد آثار ممیز تحقیق کرده و نقد و ستایش کارهایش را علمی به قلم آورده. محمدعلی بنی اسدی از نقاشی های پدر گرافیک ایران آغاز می کند و اینکه: «به هر حال ممیز در دانشکده نقاشی می خواند و با کسانی همکلاس بود که نقاش بودند.» او اصرار دارد تعاریف مختلف از تصویرسازی و گرافیک موجبات شبهاتی در فهم مشترک ایجاد می کند: «با تمام تعاریف در مورد تصویرسازی و گرافیک باید گفت آنچه از ممیز باقی مانده تصویرساز خوبی است.» وی ادامه می دهد: «ممکن است ممیز دغدغه قرار گرفتن تصویر در صفحه را هم داشته باشد، زمانی ما تصویرسازی می کنیم و بعد تصور می کنیم که این تصویر چگونه در صفحه جای می گیرد، هر چه این حساسیت بیشتر شود به موارد فنی کار اهمیت بیشتری داده می شود و به نقاشی کاربردی نزدیک می شویم که از وجوه تصویرسازی است.» بنی اسدی در مورد متون سفارشی برای انجام شدن و به تصویر درآمدن حساسیت بسیاری دارد و می گوید: «نهایتاً نقاشی که براساس متن سفارشی مشخص با مخاطب مشخص کار شود، آرام آرام به میل به گرافیک نزدیک می شود.» این نقاش که با کارهای تصویرسازی بسیار زیاد شناخته شده ولی اصرار دارد که همه او را فقط یک نقاش بدانند و بس، معتقد است در تنوع کاری ممیز خود او هم مقصر است. چون: «خصلت اصلی ممیز این است که کارهای مختلف و متفاوتی انجام می دهد و شاید بخشی از این نگاه که چرا ممیز زمانی نقاشی می کند، بعد تصویرساز می شود و سپس به گرافیک می رسد در این نکته پنهان باشد که امروز ما همه چیز را تخصصی می بینیم. چرا ممیز ترجیح می دهد این گونه کار کند که در همان دوره یک بار به من پاسخ داده که: ترجیح می دهم کارم را تغییر دهم.» محمدعلی بنی اسدی توضیح می دهد: «ابتدا به ساکن ممیز را طراح بسیار خوبی می دانیم، طراحی که قادر است هرآنچه طلب کند به نقش برساند و به تصویر بیاورد، اینجا جست وجوی ممیز آن گونه ادامه پیدا می کند که از وسایل مختلف استفاده کند که هم در چاپ محصول خوبی به دست آورد و هم به بیان خواسته های او کمک کند، کمک به نزدیک تر شدن لحن ادبیاتی که براساس آن طراحی می کند.» بنی اسدی به ۲۵سالگی ممیز تاکید دارد و آثاری که از آن دوره به جا مانده است، آثار تصویرسازی وی که عمدتاً در «کتاب هفته» آن دوران به چاپ رسیده و معتقد است که کارهای گرافیکی ممیز پس از تصویرسازی های این دوره بیشتر می شود و به گرافیک و کارهای کاربردی نزدیک می شود.
این نقاش فعالیت های ممیز را به دو دوره تقسیم می کند؛ یکی تصویرسازی در مجلات «کتاب هفته» و دیگری فعالیت در مجله رودکی: «عمدتاً در مجله رودکی به نوعی ادامه تصویرسازی او برای مجلات مختلف صورت می گیرد. در این میان کارهای بسیاری انجام داده و برای کودک و نوجوان تصویرسازی کتاب انجام داده است.» بنی اسدی رنگین ترین کار ممیز را در دوره ای می داند که تصویر رنگی کار نمی شده: «ممیز در کتاب «حقیقت و مرد دانا»ی بهرام بیضایی بسیار رنگی کار می کند، البته به نسبت کارهای پیشین ولی همچنان رنگ ها در کار او تخت است.» او مرتضی ممیز را گرافیستی می نامد که «طراحی بسیار قوی ای دارد و از رنگ به صورت تخت در آثار خود بهره می برد.» و ادامه می دهد:«ممیز اثری را باور دارد که در چاپ بهتر درآید.» او باز هم به کارهای ممیز در مجله رودکی تاکید کرد که آنها را مثال زدنی عنوان می کند و بسیار پیشرفته و خوب می داند: «اگر ممیز این روند را ادامه می داد راهی برای تصویرگری و شیوه خوب تصویرگری در پیش می گرفت. من دریغ دارم که چرا این مسیر را ادامه نداد. دو، سه بار این مسئله را به او گفتم و خودش هم تائید کرد.» در این بخش تصویرسازی کارهای مرتضی ممیز بیشتر مورد تحلیل بنی اسدی قرار می گیرد که معتقد است: «در بخشی از تصویرسازی قصه های مجله رودکی ممیز به جنسی از تصویرسازی آبستره نزدیک می شود که نوعاً نقاشی خوبی هم بودند، تاکید ممیز در این تصویرسازی ها براساس ریتم بود.»
و ادامه می دهد: «خود من بعدها با کنجکاوی خودم فهمیدم این ریتم ها توانسته به جنس حال و هوای ایرانی نزدیک شود، به رغم اینکه ممکن است سطح ظاهری اثر این تصور را به آدم ندهد.» تفاوتی میان تصویرسازی و گرافیک نمی توان برای مرتضی ممیز قائل بود یا ارجحیتی به آن نسبت داد چون هر دو را با هم دارد ولی او به عنوان گرافیست شناخته شده است و بنی اسدی در این مورد می گوید: «به هر حال او یک گرافیست است و نه تصویرساز، ما فرض می کنیم او از تصویرسازی شروع می کند و بعدها در حاشیه گرافیک تصویرسازی هم انجام می دهد، ولی هیچ وقت این تصویرسازی آن قدر پررنگ نمی شود که مثل دوره نخستین کار او سطح کاری اش را بپوشاند.»
وی ادامه می دهد: «وقتی برای کتاب هفته کار می کرده، صفحه آرایی هم می کرده ولی جنس آرمانی این تصویرسازی ها نشان دادن کارش بوده ولی بعدها در تصویرسازی خودش را پخش می کند و از خودش مایه می گذارد ولی این اتفاق در پوسترها بیشتر اتفاق می افتد، به خصوص جشنواره فیلم که خودش را بیشتر نشان می دهد.» او اضافه می کند: «به نظرم می آید او از یک جایی از نقاشی وارد حیطه کارهای کاربردی یا گرافیک می شود، گاهی از خط بیشتر استفاده می کند، خط هایی که بیشتر روایتگرند و هر چه از این بیان کم می کند و خودش را خلاصه می کند به سمت کارهایی می رود که ما به عنوان گرافیک می شناسیم، بعد آرم می زند، پوستر می سازد و تصویرسازی بعدی اش موجزتر است ولی در تمام عمر از عکس به عنوان موثرترین المان ها استفاده می کند و دستگاهی دارد که می تواند به راحتی چاپ عکس تهیه کند و این چاپ عکس می تواند با ترام های متفاوت باشد.» بنی اسدی ادامه می دهد: «بقیه دغدغه او بازی کردن با عکس و ترام های مختلف است که در کلیت کار بیشترین حجم را دارد و طراحی خطی در کارهایش کم رنگ تر می شود.» بنی اسدی می گوید: «در دوره ای که ممیز کار می کند مسئله چاپ خیلی مهم است و این نکته که کار بعد از چاپ چگونه می شود و محصول پس از چاپ چه می شود. برای نمونه ممکن است در آن دوره کارهای خیلی ظریف خطر نداشتن محصول خوب پس از چاپ را داشته باشد و محدودیتی را ایجاد می کند، این تحمیل بخشی از کار او را می سازد.بخشی از ملاحظات از سوی او صورت می گیرد و برخی هم به دلیل کار است. ممیز در این دوره خوددار می شود و برای بهتر دیده شدن ملاحظاتی انجام می دهد.» بنی اسدی بارها میان صحبت های خود به این جمله اشاره دارد: «حساس هستم که جنس کلامی که برای ممیز به کار می برم از خود او باشد و به او نزدیک باشد.» و اضافه می کند: «در مورد ممیز ترجیح می دهم بگویم کارهایش را از سیاه و سفید آغاز می کند و با این ریتم شروع کنیم که دلایل شخصی دارد.» بنی اسدی به بررسی دوره ای می پردازد که ساختار کار چاپ در ایران محدودیت هایی برای طراح ایجاد می کند یعنی دورانی که ممیز کار می کند و خالق اثر مجبور است به صورت درصد به یک طرح رنگ بدهد تا کار پس از چاپ قابل قبول باشد: «ظاهراً کارهای او ادامه پیدا می کند و وقتی کار رنگی انجام می دهد محدوده مشخصی از رنگ را مورد استفاده قرار می دهد.
هرچند شاید این محدوده رنگی طی سال ها جایشان با هم عوض شود ولی محدودیت ها وجود دارد چون زمینه تصویرسازی او را در نظر می گیریم و می توانیم به خوبی بگوییم که حیطه رنگی گرافیک که با نقاشی متفاوت است خودش را بهتر نشان می دهد.» این نقاش در مورد چگونگی استفاده از رنگ ها در گرافیک توضیح کوتاهی می دهد که در گرافیک به کار بردن رنگ ها را منوط به بازتاب های شرطی مخاطب، زمینه های فرهنگی او و سلیقه ها می دانیم و با واردکردن مرتضی ممیز در این بحث ادامه می دهد: «ممیز یک بخشی از کارهایش را به زرد و سیاه محدود می کند، یک نوع زرد و سیاه ممکن است برای یک نقاش بیان کننده یک حس باشد ولی این احتمال نیز وجود دارد که همین رنگ ها یا ترکیب زرد و سیاه به گرافیست این امکان را بدهد که در طراحی جعبه «سم» موفق باشد، به واقع رنگ ها برای گرافیست شکل کد به خود می گیرند.»
او معتقد است گرافیست در انتها می داند که چه اثری خواهد داشت و از ابتدا برای انتهای کار آماده است: «گرافیست از ابتدا می داند چه می خواهد و آخر کارش چگونه می شود ولی یک نقاش ممکن است نداند در انتها چه می خواهد و شروع کار برای او جذاب باشد و انتها برای او حیرت آور باشد.» بنی اسدی در مورد تصور کلی ممیز می گوید: «بیانش را کمتر به رنگ در تصویرسازی می سپارد بلکه بیشتر به طراحی و فضای کار تاکید می کند. با تاکید بر ترکیب کلی اثر به ترکیب و طراحی توجه خاصی دارد.» و ادامه می دهد: «پس از «اینک خورشید» اگر رنگ را حذف کند تصویر او به هم نمی ریزد پس رنگ از ستون های اصلی ممیز نیست، ممکن است به او کمک کند ولی این جملات من دلیل نمی شود که بگوییم رنگ در کارهای او تزیینی است و صرف زینت دادن است.»
او در مقایسه دوران مختلف کاری ممیز آثار کتاب هفته را بررسی می کند: «در کارهای کتاب هفته بافت مهمترین نقش را دارد چون کتاب سیاه و سفید است. وقتی طراحی روی جلدها را نگاه می کنیم باز هم رنگ با ایجاز کامل به کار رفته است یعنی سطوح درشت رنگی را کنار هم می بینیم، البته نباید از نظر دور داشت که بخشی از این کارها به محدودیت های چاپ در ایران بازمی گردد. باید در نظر گرفت که علاقه مندی های خود او است که با رجوع به نقاشی ها و بررسی آن به همین نتیجه می رسیم. پس قضیه این نیست که برای کتاب این گونه کار می کند و بعد به محض کارکردن در خانه و کارهای شخصی گونه دیگری می شود. البته نقاشی هایش این را به من می گوید.» وی در ادامه بررسی کارهای ممیز ادامه می دهد: «او در کارهایش بخشی بینابینی دارد. من نقاشی های مجله «فرهنگ و زندگی»
او را دوست دارم، ایجازهایی در این کارها دارد که تصویرهای آن با دستکاری های ساده ای می تواند به پوستر تبدیل شود.چون قابلیت های بسیاری دارند ولی عمده ترین ایجاز در تصویرگری او است. چند اثر بسیار زیاد در این مجموعه است که بسیار به آنها علاقه مندم، دوران کاری ممیز در این مجله بسیار کوتاه است و بسیار کم چاپ شده است و نسبت به کتاب هفته خیلی کمتر است و به تصویرسازی هم کمتر نیاز دارد.» محمدعلی بنی اسدی دو دوره مشخص در کارهای ممیز قائل است: «دوران کتاب هفته و مجله «رودکی» و دوره ای هم بنیامین این دو دوره قابل بررسی است که برای جاهای مختلفی کار کرده است ولی عمده ترین اثر او تصویرسازی کتاب «حقیقت و مرد دانای» بهرام بیضایی است که از این گونه کارها کمتر دیده ام، شاید یکی دو کار دیگر هم باشد ولی شاخص ترین دوره کاری او برای کودک و نوجوان است و من این طراحی را دوست دارم، هرچند این طراحی ها در کارهای دیگر او هم موجود است. برای نمونه «قصه های خوب برای بچه های خوب» و طراحی اسب ها و آدم های ممیز در این مجموعه که بسیار تاثیرگذار است ولی باز هم تاکید می کنم که «حقیقت و مرد دانا» رنگین ترین کار او است.» بنی اسدی محدودیت های ابزاری را بسیار دخیل می داند در آنچه ممیز به تصویر کشیده. محدودیت های ابزار کار که ملاحظاتی را در قلم او ایجاد کرده و در دوره ای او را آنقدر از رنگ جدا می کند که بنی اسدی رنگین ترین کار ممیز را «حقیقت و مرد دانا» می نامد.ممیز را یک گرافیست واقعی می داند، یک نقاش حساس و یک تصویرساز از نسل خود. توجه بنی اسدی در گفت وگوی مرتبط با ممیز به حساسیت نزدیک می شود و در همین اواخر صحبت هایش اصرار دارد که نسبت به جنس کلامی که برای ممیز استفاده می کند حساس است تا کلمات به او نزدیک باشند و کلمات آرام آرام به ممیز نزدیک می شوند.
–
روزنامه شرق / پایگاه ویستا