خداحافظ رفیقِ* شورشی!
۲۳ نوامبر پیر برنار، طراح بزرگ فرانسوی، یکی از پایهگذاران «گراپوس»، در سن ۷۳ سالگی در پاریس درگذشت.
پیر برنار در جریان شورشهای دانشجویی سال ۱۹۶۸ و برحسب تصادف، با ژرار پاری – کلاول و همانجا با فرانسوا میله، از رهبران جنبش دانشجویی نیزآشنا شد. دانشجویانی جوان با گرایشهای چپ و مارکسیستی و دیدگاههای سیاسی ـ اجتماعی مشابه، اولین گروه کاری به نام گراپوس را بهوجود آوردند. بعدهاژان ـ پل باشوله نیز به آنها پیوست. گراپوس ترکیبی از کلمات «گرافیک» (کلمهای کاربردی و آشنا)، «گراسپوس» (به معنی کلکِ ناقلا)، «گراگوس بابوف» (انقلابی و کمونیست فرانسوی قرن هیجدهم) بود. آنان سفارشات تجاری را پس زدند و برای گروههای تاتر تجربی، شوراهای شهرهای در حال توسعه، حزبکمونیست فرانسه، موسسات غیر دولتی و انستیتوهای گوناگون، آثاری را تحت یک نام خلق کردند که بخشی جداییناپذیر از تاریخ طراحی گرافیک نیمهی دومقرن بیستم شد. بعدها تعدادی دیگر از طراحان از جمله آلکس ژوردن و چند تن دیگر به آنان پیوستند. تا سال ۱۹۹۰، که به کار مشترک و جسورانه خود پساز ۲۲ سال پایان دادند.
پیر برنار پس از آن مانند بقیه همکارانش، استودیوی خود را به نام «آتلیه خلق آثار گرافیک» تاسیس کرد و در آنجا پروژههای گوناگونی را برای سفارشدهندگانی از جمله موزهی لوور، مرکز ژرژ پمپیدو، انجمن حقوق زنان، سازمان مساعدت برای فرانسویها، ارکستر شانزلیزه، آکادمی موسیقی، فستیوال جاز اورلئان، خانهی عکس اروپایی و … به سرانجام رساند.
پیر در مقالهای به نام «نماد گراپوس» که در فصلنامه نشان شماره ۱۸، پاییز و زمستان ۱۳۸۷ منتشر شد، چنین نوشت:
«ما میخواستیم ـ در کشور خود و در چارچوب فرهنگمان ـ نشانههایی پدید بیاوریم و طراحیهای خلق کنیم که به طبقات استثمارشدهی سرمایهداری یاری برسانند تا بتوانند مقاومت کنند و در ساختار تجسمی راهحل دموکراتیک شرکت کنند. این عملگراییِ اجتماعی موجب شد با «مشتریان مبارز»گوناگونی همکاری کنیم. همگی آنها حقیقتا به موضوع کار خود عشق میورزیدند و از این رو به فرمهایی که ما متناسب با ایدهها و اهداف آنها طراحی میکردیم، علاقهی زیادی نشان میدادند.
ما از ابتدا وقت زیادی را صرف اندیشیدن دربارهی راهحلهایمان و بحث پیرامون آنها میکردیم؛ آنها را با ایدههای مشتریها هماهنگ میکردیم؛ پی میبردیم که رسیدن از محتوا به فرم چه تغییری در محتوا ایجاد خواهد کرد و راهحلهای خود را در عرصهی طراحی گرافیک ارزیابی و مقایسه میکردیم. ما همواره آماده بودیم از مهارتهای شخصی خود کمک بگیریم و سلیقههای متفاوتمان را برجسته کنیم، و این امر گاهی موجب برخوردهای شدید میشد، ولی همیشه یا تقریبا همیشه راهحلی پیدا میکردیم که میتوانستیم دربارهاش به توافق برسیم…
ما به هیچ یک از اهداف انقلابی خود دست نیافتیم، ولی از طریق صدها برخورد ثمربخش و همکاری خلاق، موفق شدیم مسیر پیشرفت را بیابیم و دشواریهای فرآیند خلق اثر را بهدقت مشخص کنیم.»
پیر برنار را چندین بار ملاقات کردم. مرتبه اول در فستیوال بینالمللی پوستر شومون ۲۰۰۳ (در آن زمان من با مرتضی ممیز همسفر بودم و برای دعوت از طراحان گرافیک برای شرکت در هشتمین دوسالانهی بینالمللی پوستر تهران به فرانسه و سوئیس رفته بودیم) مرتبه دوم به دعوت بنیاد ممیز برای سالگرد مرتضی ممیز او را دیدم و برای ترجمه سخنرانیاش در خانه هنرمندان به مترجم کمک میکردم؛ و بالاخره سومین بار در نوزدهمین فستیوال بینالمللی پوستر شومون ۲۰۰۸ که بهعنوان داور از جانب وی دعوت شده بودم، او را ملاقات کردم. در سپتامبر گذشته نیز انتظار دیدارش در کنگره جهانی ایجیآی در سوئیس را داشتم، که غایب بود.
خداحافظ پیر!
*برگرفته از فیلم «خداحافظ رفیق» به کارگردانی امیر نادری
*متن از مجید عباسی _ عضو انجمن بین المللی طراحان گرافیک (AGI)